جدول جو
جدول جو

معنی خرمن خرمن - جستجوی لغت در جدول جو

خرمن خرمن
(خِ / خَ مَ خِ / خَ مَ)
کنایه از زیادی است. کنایه از مقدار فراوان می باشد:
جوجو ستد آنچه دادش ایام
خرمن خرمن همی سپارد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
خرمن خرمن
کنایه از زیادی است
تصویری از خرمن خرمن
تصویر خرمن خرمن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ شِ کُ تَ)
ایجاد خرمن کردن. دسته های گندم را کنار هم چیدن و آماده برای خرمن کردن، تل کردن. توده کردن. کپه کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ شِ تَ)
استفاده از خرمن کردن. حاصل خرمن بدست آوردن. تخم از خرمن بدست آوردن. غله از خرمن بردن:
کنون وقت تخم است اگر پروری
گر امیدواری که خرمن بری.
سعدی (بوستان).
، در بین روستاییان ’خرمن بردن’ استفاده از خرمن کردن است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
انباشتن توده کردن، توده کردن غله که هنوز آنرا نکوفته و از کاه جدا نکرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
انباشتن، توده کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد